تحویل به سراسر کشور در ۵ روز آینده
دوین برای اینکه اسمش را در اینترنت سر زبانها بیندازد، میخواهد حین یکی از مسابقات مهم بسکتبال که از تلویزیون پخش میشود و کل کشور تماشایش میکنند، کاری کند تا توجه دوربینها را به خودش جلب کند. ادیسون، بهترین دوستش، نمیخواهد حرف دِوین را زمین بیندازد اما او مشکلی دارد و همیشه سر به زنگاه خشکش میزند، حتی نمیتواند با معلمهایش راحت حرف بزند. حالا چهطور میتواند با اینکه اسمش در کل شبکههای اجتماعی پخش شود و مورد توجه همه قرار بگیرد، کنار بیاید؟ ادیسون حتی نمیداند چرا دوین میخواهد همچین کار تقریباً غیرممکنی را بکند. شاید کارش یک ربطی به صورتحسابهای بیمارستانی پدرش داشته باشد. شاید همهچیز برمیگردد به همان معلق دولول مرگبار، روی بارفیکس مدرسه. یا شاید هم کلاً قضیه چیز دیگری باشد. چه فرقی میکند، در کل که این ماجرا هر دوی آنها را به خطر میاندازد. وقتی بالاخره آن روز بزرگ میرسد، نقشهی دوین، نه فقط دوستیشان، بلکه خیلی چیزها را تهدید به نابودی میکند.